ها کردن
نویسنده:
پیمان هوشمند زاده
امتیاز دهید
مجموعه داستان پیوسته
از من پرسیده ای زندگی چیست. مثل این که بپرسی هویج چیست؟
خب هویج٬ هویج است و همین است که هست.
۲۰ آوریل ۱۹۰۴
از نامه های چخوف به اولگا
«ها کردن» چهار داستان است با مضمون های کم و بیش رایج زندگی شهری: خلا، بحران رابطه، بیگانگی و طبق معمول بسیاری از داستان های نوشته شده در این سال ها، اختلافات و دعواهای زن و شوهری به علاوه مضمون های طنزآمیزی که نویسنده برای این اختلاف ها و دعواها کوک کرده و از آنها تک مضراب هایی طنزآمیز ساخته است. «هوشمندزاده» در این مجموعه از رئالیسم رایج در این گونه داستان ها فاصله گرفته و فرمی نامتعارف را برای روایت داستان های خود برگزیده است: فرمی قطعه قطعه که راوی در هر قطعه آن گوشه یی از موقعیت خود و تقابلش با اطرافیان را آشکار کرده است. هرچند در نهایت، داستان ها به رغم فرم نامتعارف خود، وجهی تازه و دیگرگونه را از این نوع زندگی که داستان های «ها کردن» روایتگر آن است آشکار نمی کند. تضادهایی که در این داستان ها از دل زندگی روزمره شهری سر برآورده اند آنچنان بدیهی هستند که به رغم فرم و لحن نامتعارف شان، به رغم همه بازی ها و پس و پیش کردن های روایتی، از اینکه با کشف یک موقعیت تازه از دل این روابط روزمره خواننده را شگفت زده کنند بازمی مانند و بیشتر واضحات را دوباره توضیح می دهند، بی آنکه در این توضیح واضحات به نقطه یی حساس بزنند و نادیده یی را آشکار کنند. می توان از همان داستان اول مجموعه مثال های فراوان در اثبات این حرف آورد. یکی مثلاً آنجا که راوی در حال تماشای فیلم است: «یک نفر با دوربینی که یک به علاوه هم وسطش است، بابایی را که ظاهراً آدم حسابی هم هست دنبال می کند. طرف لابه لای جمعیت گم می شود. این یکی دراز کشیده کف پشت بام یک ساختمان بلند. عین خیالش هم نیست که لباسش قیری می شود یا نه.»
پیمان هوشمندزاده واقعاً در داستان هایش خودش است. حتی وقتی کتابش را می خوانی صدایش را توی گوشت می شنوی؛ با همان لحن و طنین ملایم و گاه با آمیزه یی از شوخی های بامزه. همه اینها در داستان اش هم هست. جزیی نگری هایی که کاملاً شباهت به عکس های او دارد. مثل پروژه عکاسی از کمربند آدم ها یا سبیل ها. همین دو پروژه عکاسی داستان نویسی هوشمندزاده را لو می دهد. هوشمندزاده استاد آگراندیسمان کردن جزئیات فردی آدم ها است. جزیی که می تواند تمام شخصیت او را فاش کند، انگار تو از سوراخ کلیدی کوچک چشم دوخته یی به اسرار بزرگ آدم ها که در پشت دیوار آن را مخفی کرده اند. «ها کردن» نگاه کردن از همین سوراخ کلید است با چهار داستان کوتاه به نام های «یک بار هم شده «سوسن» گوش بده»، «مثلاً بازی»، «سوراخ لحاف» و «ها کردن».
بیشتر
از من پرسیده ای زندگی چیست. مثل این که بپرسی هویج چیست؟
خب هویج٬ هویج است و همین است که هست.
۲۰ آوریل ۱۹۰۴
از نامه های چخوف به اولگا
«ها کردن» چهار داستان است با مضمون های کم و بیش رایج زندگی شهری: خلا، بحران رابطه، بیگانگی و طبق معمول بسیاری از داستان های نوشته شده در این سال ها، اختلافات و دعواهای زن و شوهری به علاوه مضمون های طنزآمیزی که نویسنده برای این اختلاف ها و دعواها کوک کرده و از آنها تک مضراب هایی طنزآمیز ساخته است. «هوشمندزاده» در این مجموعه از رئالیسم رایج در این گونه داستان ها فاصله گرفته و فرمی نامتعارف را برای روایت داستان های خود برگزیده است: فرمی قطعه قطعه که راوی در هر قطعه آن گوشه یی از موقعیت خود و تقابلش با اطرافیان را آشکار کرده است. هرچند در نهایت، داستان ها به رغم فرم نامتعارف خود، وجهی تازه و دیگرگونه را از این نوع زندگی که داستان های «ها کردن» روایتگر آن است آشکار نمی کند. تضادهایی که در این داستان ها از دل زندگی روزمره شهری سر برآورده اند آنچنان بدیهی هستند که به رغم فرم و لحن نامتعارف شان، به رغم همه بازی ها و پس و پیش کردن های روایتی، از اینکه با کشف یک موقعیت تازه از دل این روابط روزمره خواننده را شگفت زده کنند بازمی مانند و بیشتر واضحات را دوباره توضیح می دهند، بی آنکه در این توضیح واضحات به نقطه یی حساس بزنند و نادیده یی را آشکار کنند. می توان از همان داستان اول مجموعه مثال های فراوان در اثبات این حرف آورد. یکی مثلاً آنجا که راوی در حال تماشای فیلم است: «یک نفر با دوربینی که یک به علاوه هم وسطش است، بابایی را که ظاهراً آدم حسابی هم هست دنبال می کند. طرف لابه لای جمعیت گم می شود. این یکی دراز کشیده کف پشت بام یک ساختمان بلند. عین خیالش هم نیست که لباسش قیری می شود یا نه.»
پیمان هوشمندزاده واقعاً در داستان هایش خودش است. حتی وقتی کتابش را می خوانی صدایش را توی گوشت می شنوی؛ با همان لحن و طنین ملایم و گاه با آمیزه یی از شوخی های بامزه. همه اینها در داستان اش هم هست. جزیی نگری هایی که کاملاً شباهت به عکس های او دارد. مثل پروژه عکاسی از کمربند آدم ها یا سبیل ها. همین دو پروژه عکاسی داستان نویسی هوشمندزاده را لو می دهد. هوشمندزاده استاد آگراندیسمان کردن جزئیات فردی آدم ها است. جزیی که می تواند تمام شخصیت او را فاش کند، انگار تو از سوراخ کلیدی کوچک چشم دوخته یی به اسرار بزرگ آدم ها که در پشت دیوار آن را مخفی کرده اند. «ها کردن» نگاه کردن از همین سوراخ کلید است با چهار داستان کوتاه به نام های «یک بار هم شده «سوسن» گوش بده»، «مثلاً بازی»، «سوراخ لحاف» و «ها کردن».
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ها کردن
امیدوارم قشنگ و خوب باشه!
از من پرسیده ای زندگی چیست. مثل این که بپرسی هویج چیست؟
خب هویج٬ هویج است و همین است که هست.
۲۰ آوریل ۱۹۰۴
از نامه های چخوف به اولگا
خودمونیم چخوف هم طنزگو بوده............:x:))
راستی " دو تا نقطه " را هم بخوانید از ایشان ... بازی بدی نکرده با این نقطه ها :-)